رابطه انسان با ربّ خويش، الزامهاى خاصّى دارد كه مهمّترين آنها ايمان به خداوند است. قرآن نخستين پند لقمان را به فرزند خويش، شرك نورزيدن به خدا نقل كرده; زيرا شرك، ستمى بزرگ است: «واِذ قال لُقمـنُ لاِبْنهِ و هُوَ يَعِظُهُ يـبُنَىَّ لاتُشرِك بِاللّهِ اِنَّ الشِّركَ لَظُلمٌ عَظيم». (لقمان/31،13) ايمان كه تسليم قلبى آدمى به خداوند است، گوهر فضيلتهاى دينى بهشمار مىرود. آيات بسيارى، انسانها را به ايمان به خداوند، معاد، رسالت و ديگر امور غايى و الهى فرا مىخوانند.
ايمان، روح رستگارى آدمى است و بدون آن، عمل صالح فايده محدودى دارد و راه به رستگارى ابدى نمىبرد. در قرآن كريم تقريباً همهجا، عملصالح به ايمان عطف شده است تا نشاندهد كه سعادت ابدى بدون ايمان بهدست نمىآيد.
توكّل كه چيزى بيش از اصل ايمان، و نشان اعتماد فوقالعاده به مشيّت الهى است، يكى ديگر از فضيلتهايى شمرده مىشود كه در رابطه انسان با خداى خود ظهور و بروز مىيابد: «قُل لَن يُصيبَنا اِلاّ ما كَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَولـنا و عَلَى اللّهِ فَليَتَوكَّلِالمُؤمِنون». (توبه/9، 51)
عبادت و تعظيم شعاير دينى نيز جزو فضيلتهايى است كه در رابطه انسان با خداى خود مجال ظهور مىيابد: «قُل اِنَّ صَلاتى وَ نُسُكى و مَحياىَ و مَماتى لِلّهِ رَبِّ العـلَمين». (انعام/6،162)
خشيت و خداترسى، از عناصر ارزشمند روحى است كه در ارتباط انسان با جلال و جبروت الهى ظهور مىيابد: «مَن خَشِىَ الرَّحمـنَ بِالغَيبِ و جاءَ بِقَلب مُنيب» ; (ق/50، 33) چنانكه محبّت شديد به خدا نيز از عناصر ارزشمند ديگرى است كه در سايه ايمان به وى براى انسان حاصل مىشود: «والَّذينَ ءامَنوا اَشُدُّ حُبًّا لِلّهَ». (بقره/2،165)
آثار و نتايجى كه در زمينه ارتباط انسان با خدا بهدست مىآيد، بسيار است و هر كدام در جاى خود در اين دائرةالمعارف مورد بحث قرار مىگيرد.
اين فضيلتها، وجه تمايز اساسى اخلاقهاى دينى از اخلاقهاى غير دينى است; زيرا ارتباط انسان با خدا و غايات اصلى هستى چيزى است كه اخلاقهاى غير دينى به عمد يا به سهو آن را ناديده گرفتهاند; ازاينرو نسخه اخلاقى آنها حدّاكثر بهكار سامان دادن زندگى اين عالم مىخورد و به زندگى آخرتى راهى ندارد.
مهمّتر آنكه اخلاقهاى دينى با دادن صبغه الهى به همين فضيلتهاى معمول، آنها را تقدّس بخشيده، وسيله تقرّب به خداوند كه اساس رستگارى است، قرار مىدهند. در اين نگاه، تعاون اجتماعى، تواضع و... و هر كار نيك ديگرى رنگ و روى دينى مىگيرد و مورد ستايش الهى و مايه جلب رضايت خداوند مىشود; بنابراين، مكارم اخلاقى افزون بر ارزش ذاتى، زمينهساز رضايت و ستايش خداوند نيز هست. گرامىترين انسانها نزد خداوند، خويشتندارترين آنها است. (حجرات/49، 13) خدا عدالتپيشگان (ممتحنه/60، 8) و نيكوكاران (بقره/2،195) را دوست دارد.
اخلاق از ديدگاه قرآن حتّى آنجا كه به تنظيم رابطه انسان با خود يا جامعه مىپردازد مىتواند صبغه الهى و دينى داشته باشد و اين به نيّت خالص الهى در انجام آنها مشروط است و هر چه نيّت انسان خدايىتر باشد، پاداش آخرتى بيشتر است. (بقره/2، 207)
قرآن و اخلاق تربيتى:
مسأله تربيت اخلاقى در قرآن كريم مورد توجّه و عنايت خاصّى است و اصولاً نگرش قرآن به مقوله اخلاق چنان است كه عناصر لازم براى تربيت اخلاقى را در متن خوددارد.
ايده سقراطى، كافى بودن علم و معرفت اخلاقى براى انگيزش آدمى، مورد قبول قرآن كريم نيست; زيرا اين امكان كه انسان به رغم آگاهى خود، گرفتار سوء اخلاق، و به جاى عمل به دانستههايش بر مركب هوا و هوس سوار شود، پذيرفته شده است: «پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را باوجود علمى كه به الوهيت خدا داشت و از آن پيروى نمىكرد[5] گمراه گردانيده و بر گوشودلش مهر زده و بر ديدهاش پرده نهاده است». (جاثيه/45، 23) ازديدگاه قرآن، انحراف انسان از جاده صواب بهرغم آگاهى از آن، تابع ميزان اثرپذيرى نفس از اغواى شيطان است. اين واقعيّت اساسى در قرآن است كه موجودى به نام شيطان بر سر راه هدايت انسانها كمين كرده، قصد گمراه ساختن آنان را دارد. (اسراء/17، 53) همين نقش اغواگرى شيطان در آغاز زندگى انسان، سبب سقوط آدمى شد: «فَاَزلَّهُمَا الشَّيطـنُ عَنها فَاَخرَجَهُما مِمّا كانا فِيهِ و قُلنَا اهْبِطوا بَعضُكُم لِبَعض عَدُوّ». (بقره/2، 36)
اينكه براى وجود شيطان در نظام احسن جهان چه توجيه فلسفى مىتوان داشت، بهصورت مسألهاى فلسفى بايد در جاى خود مورد بررسى قرار گيرد; امّا از جهت دينى هرگز نمىتوان در واقعيّت شيطان و نقش اغواگرانه او در زندگى انسان ترديدى داشت; گرچه اين نيز واقعيّت اساسى قرآنى است كه وسوسههاى شيطان در دلهايى كه ايمان و توكّل بر خداوند در آن جاى گرفته است، كارساز نيست: «اِنَّه لَيسَ لَه سُلطـنٌ عَلَى الَّذينَ ءَامَنوا و عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلون» (نحل/16، 99)، و فقط در نفس و روحى كه از پيش، زمينههاى اغوا را دارد و برده و بنده شيطان است و در دام شرك افتاده، كارساز است: «اِنَّما سُلطـنُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّونَهُ والَّذين هُم بِهِ مُشرِكون» ; (نحل/16، 100)[6] پس تربيت اخلاقى در قرآن كريم، افزون بر تعليم اخلاقى است و اساس آن توجّه دادن به وجود اغواگران بيرونى و در كميننشستگان بر سر راه هدايت انسان است كه با عنوان شيطان يا شياطين از آنها يادمىشود و نيز توجّه دادن به زمينههاى پذيرش آن اغواها كه هوسهاى بىمنطق است.
يكى از اصول راهبردى قرآن كريم در تربيت اخلاقى، استفاده از روحيّه الگوپذيرى انسان است. آيات بسيارى به تصويرپردازى انسانهاى خوب مانند حضرت يوسف(عليه السلام) و انسانهاى بد مانند قارون پرداختهاند تا از اين طريق، حيات اخلاقى مثبت و منفى رابهصورت محسوس در اختيار مخاطب قرار دهند. گاهى تصويرپردازى از شخصيّت مورد نظر چنان با جزئيّات صورت مىگيرد كه آدمى را از ظرافتهاى تصميمگيرى اخلاقى آگاه مىسازد; براى مثال، درباره حالات و اعمال يوسف(عليه السلام) در مواجهه با دعوت زليخا براى كامگيرى جنسى، آيات قرآن به تفصيل مسأله را توضيح مىدهند تا مخاطب جوان قرآن هم بتواند آموختههاى تجريدى اخلاقى را در متن زندگى تحقّق بخشد.
يكى از شيوههاى تربيتى قرآن، ربط دادن ارزشهاى اخلاقى با تمايلات اساسى انسان است; بهطور مثال، با بيان اينكه انجام عمل صالح سبب خوشى ابدى انسان مىشود، مىكوشد تا عواطف انسان را در خدمت تشخيص عقلى قراردهد. قرآن با بيان اينكه بىترديد شكيبايان، پاداش بىشمار آخرتى خواهند گرفت (زمر/39، 10) و آيات بسيارى با اين مضمون كه انجام عملى خاصّ، مايه پاداش آخرتى است، يا برعكس سبب كيفر سخت و ورود به جهنّم مىشود اين هدف را تعقيب مىكند.
علاّمه طباطبايى، اين شيوه را مشترك در همه اديان ابراهيمى مىداند; ولى معتقد است: در قرآن كريم، شيوه ديگرى براى تربيت اخلاقى وجود دارد كه از امتيازات آن است و آن اينكه تمايلات آدمى نيز در سايه شناخت جمال و جلال خداوند، چنان رنگ خدايى بگيرد كه اصولاً به استفاده از عناصر تشويق و تنبيه حتّى آخرتى نيازى نباشد.[7]
تصويرسازى قرآن از واقعيّتهاى عالم بهگونهاى است كه مىتواند انسانهاى بيدار و انديشهور را چنان در جذبه عزّت و قدرت الهى قرار دهد كه ميلهايشان نيز مانند عقلهايشان با خواست الهى انطباق يابد.
منابع
آ
غاز و انجام; احياء علومالدين; اخلاق در قرآن، مصباح; اخلاق ناصرى; اخلاق نيكو ماخوس; اصولالدين; افعال العبادفى القرآن الكريم; انوارالملكوت فى شرح الياقوت; بحارالانوار; تاجالعروس من جواهر القاموس; تاريخ فلسفه در اسلام; التفسير الكبير; تفسير كلامى قرآن مجيد; تفسير المنار; التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج; تفسير موضوعى قرآن كريم; تفسير نمونه; التنبيه على سبيل السعاده; تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق; جامعالبيان عن تأويل آى القرآن; جامعالسعادات; حسن و قبح عقلى; الحكمة المتعاليه فى الاسفار العقلية الاربعه; الخير و الشر عند القاضى عبدالجبار; دستور الاخلاق فى القرآن الكريم; الذريعة الى مكارم الشريعه; شواهد الربوبيه; عقل و اعتقاد دينى; علماليقين فى اصول الدين; فلسفه اخلاق، مصباح; فلسفه اخلاق، ادواردز; فلسفه اخلاق، ويليام; فلسفه علم كلام; الكافى; كتاب الارشاد; كشفالمراد; كشفالخفاء; المباحث المشرقيه; مجموعه آثار، شهيد مطهرى; مجله ارغنون; المحصل و هو محصل افكار المتقدمين; مدارج السالكين; مسند الرضا(عليه السلام); معراجالسعاده; المغنى فى ابوابالتوحيد و العدل; مفردات الفاظ القرآن; موسوعة اخلاق القرآن; الميزان فى تفسير القرآن; نقد و نظر; نهايةالاقدام فى علمالكلام.
[1]. اخلاق در قرآن، ج1، ص34.
[2]. تاريخ فلسفه دراسلام، ج1، ص223ـ240;اخلاق در قرآن،ج2ـ3.
[3]. اخلاق در قرآن، ج2.
[4]. اخلاق در قرآن، ج3، ص23.
[5]. الميزان، ج18، ص172.
[6]. اخلاق در قرآن، ج1، ص230ـ236.
[7]. الميزان، ج1، ص355ـ360.
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق ,
,
:: برچسبها:
اخلاق در قران ,